فصلنامه شکار و ماهیگیری

رفتار غیرطبیعی

 

در این نقطه از زندگی، در عین حال که به تکالیفم می رسم و کار مجری گری یک پادکست هفتگی را انجام می دهم، با بیش از 100 مربی سگ مصاحبه کرده ام. اکثر آنها ادعا دارند سال ها- یا حتی چند دهه- تجربه تربیت سگ را در  و هر ساله شانس تربیت ده ها سگ برای شکار پرندگان را داشته اند. 

 اگر افتخار صحبت با چنین افرادی را داشته باشید، کم کم متوجه شکل گیری الگوهایی در سبک و فلسفه تربیتی آنها می شوید. الگوهایی که سگ یا یک نژاد را ارتقا می دهند. خیلی اوقات آنها از آگاه سازی صاحبان سگ ها درباره رفتاری حرف می زنند که برای تربیت سگ های پرنده زنی خوب ضروری اند.

اما این فرآیند به طور معمول به شکلی که ما فکر می کنیم پیش نمی رود.

سگها میدانند چطور شکار کنند

در باره این که شکل گیری روابط بین سگ و انسان از چه موقع شروع شده نظرات مختلفی هست، ولی بهترین تخمین ها آن را به چند هزار سال پیش نسبت می دهند.

برخی از تحقیقات جالبی که اخیرا درباره سگ ها انجام شده، حاکی از وجود تفاوتی بزرگ بین نحوه ایجاد ارتباط سگ های خانگی با ما (و دیگر حیوانات) است، در حالی که امیال همزیستی سگ های شکاری به آن اندازه سر راست نیست.

این موضوع به نوبه خود جالب است، ولی با اندکی تحقیق در گوگل پی می بریم مدت مدیدی است نه تنها با سگ ها زندگی کرده ایم، بلکه همراه آنها به شکار هم رفته ایم.

 اکثر سگ های شکاری فعلی از اروپا نشات گرفته و برخی زمانی سگ های شکاریاب بوده اند. اکثر آنها در انواع مختلفی از برنامه های بازیابی گونه های شکاری بزرگ و همچنین برای پرندگان دشتی و آبزی  به کار گرفته شده اند.

بعضی از سگ های این نژادها ممکن است چیزی جز همراهانی تنبل نباشند. با این حال خیلی هایشان برای شکار استفاده می شوند.

از قضا این سگ ها همان هایی هستند که به آنها علاقه داریم. در عین حال که با لابرادور و GSP آشنا هستیم، هنوز فکر می  کنیم این ما هستیم که باید نحوه شکار را به سگ ها بیاموزیم. اما این اشتباه است.

توله سگی که از نژاد خوب باشد، به محض پا گذاشتن در محیط شکار به پشتوانه ویژگی های ژنتیکی خود توانایی هایش در پراندن قرقاول یا آوردن اردک نشان می دهد.

جالب ترین نمونه آن پوینتر شش هفته ای است که اولین بار در معرض بال  قرقاول قرار می گیرد و با این که پیش از آن هیچ وقت با پرنده ها روبرو نشده، تمام تلاشش را می کند تا  بو را دنبال کند.

این که یک پوینتر فسقلی که هنوز موقع راه رفتن تلوتلو می خورد بتواند آن چه بزرگ ترهایش انجام می دهند را اجرا کند تحسین برانگیز است.

  وقتی لابرادور بوی شدید بلدرچین یا قرقاول را حس می کند و به سرعت می دود تا محل آن را پیدا کند هم کار مشابهی انجام می دهد. سگ هایی که برای شکار پرورش یافته اند  تا حدودی تمام اصول کارهایی که قرار است بکنند را خیلی قبل از این که ما وارد زندگی شان بشویم می دانند.

حالا شاید بگویید توله مخصوص پرندگان دشتی نمی داند چه طور باید در زمین های ناهموار باقرقره عمل کند یا خود را در محدوده

متری شما نگه دارد. ممکن است همین طور باشد.

 اما معنای دیگرش این است که آنها فقط نمی دانند در زمان شکار چطور باید بر اساس پارامترهای مورد نظر ما عمل کنند.

نزدیک ماندن به شما یا بی حرکت نشستن در محل شکار اردک خیلی با نوع شکاری که با آن سازگارند تفاوت دارد، ولی این مهارت ها لازم است. این همان جایی است که ما وارد عمل می شویم.

 

طبیعی و غیرطبیعی

در سگ های شکاری خوش نژاد، شکار در شکل پایه ای خود به طور طبیعی وجود دارد. گوش دادن به ما در حال انجام آن جزئی از آن نیست.

 دویدن و گرفتن پرنده در خیلی از سگ ها به طور طبیعی انجام می شود، ولی حمل پرنده بدون وارد آوردن فشار به آن و تحویل دادن آن به ما وقتی از او می خواهیم این طور نیست.

 این گونه مشکل ها همیشه در مورد سگ های آماتور پیش می آید و نحوه برخورد ما با آن چیزی است که سگ را به یک همراه مفید در محل شکار یا یک همراه دردسرساز تبدیل می کند.

این موضوع در عین حال روابط ما با سگ در طول زندگی را شکل می دهند. به طور مثال  بی حرکت بودن را در نظر بگیرید. هیچ چیزی به اندازه بی حرکت ماندن برای یک سگ- به خصوص سگ جوان-غیرطبیعی نیست.

 سگ ها وقتی به طور واقعی سگ باشند زیاد دوست ندارند وقتی چیزهای زیادی برای کشف و دیدن در اطرافشان وجود دارد بی حرکت در جای خود بنشینند. اگر سگ شما زیاد سگ قوی نیست این به طور دقیق همان چیزی است که انجام خواهد داد.

می توانید از طریق ارتباطات اجتماعی و جلسات تمرین آوردن شکار، روی امیال او کار کنید و آنها را در زمره نکات مثبت قرار دهید. هر دو بدون شک می توانند مثبت باشند، اما در نهایت سگتان باید یاد بگیرد که بی حرکت بنشیند و فقط وقتی او را رها می کنید برود.

این یکی از رفتارها اصلی سگ خوب است و تجربه قابل اتکاتر و لذت بخش تری را در محل شکار به دنبال دارد. اگر به دنبال شکار پرندگان آبزی هستید، می توان گفت بی حرکت نبودن مهم ترین ویژگی غیرطبیعی سگ شماست.

  اگر تا به حال همراه یک سگ بی قرار در کمین گاه اردک بوده باشید می فهمید چه می گویم.

این روی تمامی جنبه های زندگی شما با سگ تاثیر می گذارد. تا به حال پیش نیامده از کسی بشنوم که سگش در خانه زیادی بی حرکت است یا وقتی یک مهمان در می زند فقط می نشیند و گوش می دهد.

ممکن است یکی بگوید این سگ برای شکار کبک اوراسیایی در شرایط بسیار ایده آلی است. چنین چیزی امکان ندارد.

شاید فکر کنید این بخشی از آموزش اطاعت پذیری است و اشتباه هم نمی کنید.

 در حوزه رفتارهای طبیعی و غیرطبیعی، ایده کلی بر می گردد به این که این موضوع،  چطور روند تربیت را بهبود می بخشد و به ما اجازه تمرکز روی چیزهایی را می دهد که درواقع مهم هستند.

ما همه می دانیم چه چیزهایی را باید به سگ آموزش دهیم و در حالت ایده آل از فرمولی پیروی می کنیم که تمامی جنبه های تربیت یک سگ خوب در طول سال هایی که با برنامه ریزی با او تمرین می کنیم را پوشش می دهد.

 چنین تفکری زیادی ایده آل گراست و در دنیای واقعی چندان ممکن به نظر نمی رسد. بیشتر ما هر روز زمان محدودی برای تربیت سگمان و تجربه اندکی برای انجام آن داریم.

با توجه به این نکته، باید ببینیم چه چیزهایی در پیشرفت و تربیت اهمیت بیشتری دارند و برنامه ریزی را بر آن اساس انجام دهیم. مساله به طور دقیق در همین جا پیچیده می شود. چون بیشتر سعی داریم کاری که لذت بخش تر را انجام دهیم، نه چیزی که برای سگمان فایده بیشتری دارد.

این که لابرادور را به ساحل ببریم و پشت سر هم یک ماکت را به 

هدايت طبيعي

اين فقط سگهاي شکاري نيستند که بايد رفتار غيرطبيعي را بياموزند. ما هم به عنوان صاحبان آنها بايد همين کار را بکنيم. براي خيلي از ما، هيچ چيز به اندازه يک رهبر قوي و استوار بودن غيرطبيعي نيست.

خيلي از بدترين اتفاقي که در زمان تمرين سگها روي ميدهد، اين است که خودشان ابتکار عمل را به دست بگيرند، چون در مورد اين که چه کسي فرمانده است سيگنالهاي نامشخصي به او دادهايم. سگها حيواناتي متکي به صاحبشان هستند.

بدون داشتن رهبري که واقعا رهبر باشد، احساس  کمبود ميکنند و در صدد پر کردن آن برميآيند. اين بدين معناست که اگر ميخواهيد از جنبه رفتاري، از تواناييهاي سگ خود بيشترين بهره را بگيريد، بهتر است به دادن فرمان با يک صداي صاف و واضح عادت کنيد و اگر لازم باشد به ميزان لازم آن را اصلاح کنيد.

آب پرتاب کنیم لذت بخش است. سگ کاری که دوست دارد را انجام می دهد و در عین حال خوب تمرین می کند.

 فکر می کنیم کار خوبی برایش کرده ایم. درست است، ولی اگر روی بی حرکت ماندن و کنترل رهاسازی او کار نکنیم، یا تمرین آوردن شکار از پشت کمین گاه با فرمان دست یا با سیگنالE-collar  را انجام ندهیم کار زیادی انجام نداده ایم. فقط روی میل طبیعی سگ برای آوردن شکار کار کرده ایم، نه چیز دیگر.

از خودتان بپرسید چرا دارید سگتان را با این روش تربیت می کنید و هر تمرین چه مزایایی به دنبال دارد.

تمرین هایی که اطراف خانه با سگمان انجام می دهیم شاید مثال بهتری باشد. وادار کردن سگ برای انتظار کشیدن غذا، بیرون رفتن از یک در یا نشستن سر جایش وقتی مامور پست بسته ای را به در خانه می آورد، به اندازه پرتاب پرنده مصنوعی و دیدن سگ در حال شیرجه زدن در آب لذت بخش نیست، ولی بسیار مفید است.

 اگر این آموزش ها را هر روز ازکوچکی به او بدهید تا متوجه شود این رفتار تنها رفتاری است که از او می خواهید (و در صورت لزوم پاداش هم دارد).

این زیاد فرقی با حفظ اندام ندارد. از این که یک معجون پروتئینی درست کنیم  و به راحتی بنوشیم لذت می بریم، ولی این که هر روز به باشگاه برویم تا 5 کیلو چربی را روی تردمیل بسوزانیم آن قدر برایمان راحت نیست.

با این حال یکی از روش ها برایمان بسیار بهتر است و در بلندمدت تاثیرات خیلی بهتری روی بدنمان دارد.

از خودتان بپرسید چرا دارید سگتان را با این روش تربیت می کنید و هر تمرین چه مزایایی به دنبال دارد. اگر چیزی بیش یک از تمرین لذت بخش برای آوردن شکار نیست و سگ مشتاق را بینهایت ارضا میکند، در جای خود خوب است، اما برای تربیت یک سگ عالی کافی نیست.   

برای این کار باید از فرآیند حساب شده ای بهره بگیرید که حداقل در اول کار لذت کمتری دارد. در نهایت وقتی آن مهارت در سگ شما شروع به شکل گیری می کند، این تمرین ها خیلی لذت بخش تر می شود و ده تمرین کوچکی که روزمره با سگتان انجام می دهید کم تر به چشمتان خواهد آمد.

ترکیبی از هر دو

وقتی خود را به آموزش یک توله متعهد کنید و متوجه باشید که برای آموزش رفتار غیرطبیعی به او کار زیادی در پیش دارید، در نهایت می بینید که طبیعی و غیرطبیعی با هم ترکیب می شوند.

سگ باتجربه ای که در محل شکار هر چند وقت یک بار پیش صاحبش می آید، مثال بسیار خوبی از این حالت است.

سگ حتی با این که می خواهد جلوجلو بدود تا قرقاول های بیشتری بیابد، می داند که لازم است نزدیک به صاحبش و احتمالا در جلوی او بماند. در حالی که بوها را دنبال می کند و به دنبال پرنده های بعدی می گردد (طبیعی)، حواسش به موقعیت صاحبش و جهت حرکت هست (غیرطبیعی).

سگ ریتریور باتجربه  در زمینه پرندگان آبزی می آموزد که هر چه بیشتر ساکن و ساکت بماند، احتمال این که برای آوردن اردک و غاز برود بیشتر است.

 اینجا هم پاداش رفتار غیر طبیعی، انجام رفتار طبیعی است و اگر خوب تربیت شود می فهمد که نتیجه کار به دست خودش است.

این چیز کوچکی نیست و در مورد تمامی سگ های شکاری پرنده صدق می کند. فقط باید حقیقت آن چه می خواهیم و آن چه باید در مورد سگمان انجام دهیم را به خوبی درک کنیم، چون این دو به طور معمول متفاوتند.

فصلنامه شکار و ماهیگیری

Hunting Fishing Magazine

Facebook
Twitter
WhatsApp
Email
Print