وقتی شرایط تغذیه در بهار برای قزلآالها سخت شود، آنها به دنبال حشرات خشکیزی میگردند. Procter Paul از این شرایط بیشترین بهره را میبرد.

قزلآالها زیاد سخت نمیگیرند و سوسکها را در هر رنگ و اندازهای میخورند.
Paul این قزلآالی عالی باالی 8/1 کیلو که تسلیم یک نمونه سوسک شد را به آب باز میگرداند.
بهار مثل یک معشوقه دمدمی مزاج است که ما را سردرگم می کند. یک روز با مشکل تابش ناکافی نور خورشید و عدم وزش یک نسیم ملایم مواجهید و روز دیگر مجبورید در سرما و طوفان برف ها را در مسیر جاده کنار بزنید.
آوریل سال گذشته با همچین شرایطی مواجه بودم. شرایط برای چند هفته آرام بود، ولی خورشید با شدت می تابید و هوا به طور غیرعادی گرم بود. سطح آب با شدت داشت پایین می آمد.
در نتیجه، هچ March Brown و dark olive های بزرگ به طور ناگهانی متوقف شد. این می فلای ها در Cumbria اساس ماهیگیری با پشه های خشک در اول فصل هستند. هر کسی که به این هچ ها دل بسته باشد می داند که این حشرات با نور شدید میانه خوبی ندارند.
بدتر این که سیل های زمستانی رودها را شسته بودند، آب رودها بی اندازه شفاف و عاری از ذرات معلق بود. وقتی این شرایط با جریان های آرام همزمان باشد، قزل آلاها احساس ناامنی می کنند و هر چند وقت یک بار چند روزی را در خفا می گذرانند.
من در زمان خشکسالی معمولا به سمت نواحی مرتفع می روم. در چنین جاهایی جریان های تند سرپناه لازم را برای ماهی ها فراهم می کنند و آنها از تعذیه در زیر این آب های متلاطم احساس امنیت بیشتری دارند. اما سه روز در قسمت های بالای رودها برای صید ماهی تلاش کردم ولی تا قبل از بارش های فروردین به نتیجه ای نرسیدم.
یک روز حوالی عصر، در حال بازگشت از یکی از محل های مورد علاقه ام، از روی کنجکاوی تصمیم گرفتم قسمت های پایین رود را هم امتحان کنم.
دو آبگیر خوب در نزدیکی محل پارکینگ قرار داشت. در مسیر حرکت به سمت دروازه، ده بار پشت سر هم آمدن قزل آلاها به سطح آب را دیدم.
وقتی پایین را نظاره کردم سه ماهی دیگر هم به چشمم خورد. از روی غریزه نگاهی به بالای سرم انداختم. ولی امیدهایم برای دیدن یک هچ گسترده بی اساس بود، چون هیچ اثری از پرواز دسته جمعی حشرات وجود نداشت.
حدس دومم این بود که میج ها عامل این فعالیت قزل آلاها هستند ولی این هم درست از آب در نیامد. فکر می کردم با این که هنوز دو هفته تا فعالیت میج ها زمان داریم، گرم بودن هوا باعث شده به جنب و جوش بیفتند.
با جستجوی حاشیه آب چند سرنخ پیدا کردم. سوسک ها. صدها سوسک در میان آت و آشغال های کنار ساحل صف شده بودند. بعضی پشتشان سبز متالیک بود، بعضی قاب بال هایی به رنگ قهوه ای روشن داشتند و چند تایی هم بدنشان حالت سیاه و براق داشت. جالب این که همه سایز مشابهی داشتند که با قلاب شماره 16 همخوانی داشت.
خبر خوب این بود که یک جعبه پر از حشرات خشکی زی داشتم و بیشتر آنها نمونه های سوسک بودند. سریع به سمت ماشین رفتم. در چند ثانیه ودر را پوشیدم و جعبه مورد نظر را در در جیب چست پک گذاشتم.
با توجه به این که دیروقت بود، وسوسه این را داشتم که بی پروا به آب بزنم، ولی تجربه نشان می داد کار اشتباهی است. وقتی بی حرکت در کنار ساحل ایستاده بودم و شرایط را بررسی می کردم، یک قزل آلا به سمت ساحل آمد و سوسک ها را با یک بوسه پرصدا بلعید.
صدایی چنان بلند که قسم می خورم تا صد متر آن طرف تر قابل شنیدن بود.
در حالی که سعی می کردم کمترین حرکت را داشته باشم، با یک پرتاب رول کست پشه را در مسیر حرکت آن قزل آلای حریص انداختم. اصلا تردید نکردم. پشه ناپدید شد و ناگهان همه چیز به هم ریخت. چیزی که به قلاب افتاده بود قوی تر از آنی بود که فکر می کردم.
شاخه های بالای سرم تغییر زاویه چوب را سخت می کرد، ولی قزل آلای 8/1 کیلویی سرانجام تسلیم شد. قلاب را از دهان این ماهی جنگجو بیرون کشیدم، نگاهی تحسین آمیز به آن انداختم و سریع رهایش کردم.
بعد از آن، بر حسب عادت شروع کردم به تمیز کردن چاک در آب و ناگهان با تعداد زیادی از سوسک ها چروکیده مواجه شدم-آخرین وعده خورده نشده آن ماهی.
خوشبختانه، دو ماهی دیگری که در بیست متری آن محل بودند متوجه این حوادث نشده بودند و هنوز داشتند با خوشحالی سوسک ها را می خوردند. با این که سعی کردم با احتیاط خودم را به محل مناسب پرتاب نزدیک کنم، هر قدمی که رو به جلو می گذاشتم، آنها را یک متر عقب می راند.
این تعقیب و گریز سرانجام طاقتم را طاق کرد. یک پرتاب خیلی بلند انجام دادم و نخم روی سر ماهی ها فرود آمد.
نفسی تازه کردم و سعی کردم آرامشم را بازیابم. پیش از آن که شرایط به خاطر کاهش دما و ناپدید شدن سوسک ها تغییر یابد، یک ماهی دیگر هم گرفتم.
تجربیات گذشته به من نشان می داد که کل این تجربه یک استثنا بود و و شانس خوبی نصیبم شده بود. با این حال، روز بعد به رود دیگری رفتم تا حس کنجکاوی ام را ارضا کنم.
کمی از ظهر گذشته بود که نشانه های اولین قزل آلا در سطح آب ظاهر شد. ده دقیقه بعد متوجه افتادن دو تا سوسک در آب های کناره شدم. قزل آلای اولی به دفعات بیشتری به سطح آب آمد و چند متر پایین تر، دو قزل آلای دیگر ظاهر شدند.
اگر وقت کافی داشته باشید، باید یک روش منظم و بدون عجله را برای بهار در دستور کار قرار دهید. من منتظر ماندم و بدون هیچ مشکلی موفق به صید دورترین ماهی شدم که حدود 450 گرم وزن داشت. اما در مورد دومی موفق نبودم.
این ماهی بعد از افتادن به قلاب با یک پرش قلاب را از دهانش آزاد کرد و شاید تعجب نکنید اگر بگویم قزل آلای درشتی بود.

Foam Beetle
قلاب: سایز 12 تا 18 درای؛ نخ: سایز 8/0، واکس خورده؛ بدنه: Peacock Ice Dub، پشت و سر: فوم سیاه Samperfli booby tube با ضخامت 6/2 میلی متر ؛ بدنه و پاها: Samperfli Straggle Strings به رنگ dark olive green؛ پاراپُست: TMC Aero Dry Wing yarn، صورتی.
یک پشه ضریف تر که انتخاب اول من برای آب های کم عمق و آرام است. فوم را می توانید کمی فشار دهید تا کیسه های هوای فوم بترکند و پشه در هنگام حرکت در آب کمی پایین تر برود و برای قزل آلاهایی که از سوسک های طبیعی تغذیه می کنند طبیعی به نظر برسد.

All Foam Beetle
قلاب: سایز 12 تا 18 درای؛ نخ: سیاه، سایز 8/0 واکس خورده؛ بدنه: Peacock Ice Dub، پشت و سر: فوم سیاه Samperfli booby tube با ضخامت 6 میلی متر ؛ پاها: Samperfli Straggle legs؛ پاراپُست: فوم زرد Samperfli booby tube با ضخامت 6/2 میلی متر.پشه ای با شناوری بسیار خوب که برای جریان های تندتر رود به کار می آید.
این پشه به خاطر چگالی نسبی و فشردگی، می تواند در هنگام پرتاب، بادهای ملایم بهاری را بشکافد.

Shuttle Beetle
قلاب: سایز 12 تا 18 Partridge Grub SE؛ نخ: سیاه، سایز 8/0 واکس خورده؛ بدنه: پر طاووس، شکم/ سر: Peacock Ice Dub؛ بال/پاها: CDC طبیعی
برای قزل آلاهای محتاط که در آبگیرهایی با آب بسیار شفاف سوسک ها را در سطح آب می خورند.
CDC که سرش رو به بالا قرار گرفته باعث می شود پشه در سطح آب معلق بماند و باعث می شود پشه بهتر دیده شود. بقیه CDC ها که رو به پشت قرار دارند، پاهای سوسک یا بال های نیمه باز سوسک را تداعی می کنند و نشان از آسیب پذیر بودن آن دارند.

بعد از کمی توقف، برای صید قزل آلای سومی دست به کار شدم. ماهی برای گرفتن نمونه سوسک به سطح آمد. خوشبختانه در یک لحظه حس کردم که نباید زود به نخ شوک بدهم.
قزل آلا که احتمالا کمی احساس ناامنی کرده بود، چند دقیقه ای طول کشید تا دوباره شروع به خوردن غذا کند. این ماهی یک و نیم کیلویی در برابر نمونه CDC که به آب انداخته بودم نتوانست مقاومت کند و به دام افتاد. ماهی زیبایی بود.
در آبگیر بعدی پنج ماهی برای گرفتن بیتل ها به سطح آب می آمدند. دو تا از آنها در جریان های آرام مشغول بودند و برای دسترسی به آنها و قرار گرفتن در موقعیت مناسب زمان زیادی صرف کردم.
سرانجام توانستم یک سوسک فومی کوچک را در مسیر حرکت یکی از آن دو پرتاب کنم. ماهی دیگر در مدار حرکت خود تا حدودی با من برخورد کرد و فوری گریخت تا سرپناهی بیابد. این حرکت قزل آلاهای دیگر را هم به وحشت انداخت.
نمی توانید همه امیدتان را روی جذابیت پشه بگذارید. قزل آلاهای بهاری پشه هایی که حرکات غیرطبیعی داشته باشند را نمی گیرند و در آب های کم عموق و شفاف باید از لوازم متفاوتی بهره بگیرید.
اولین انتخاب من به طور طبیعی یک چوب 10 فوت شماره 4 است. ولی در جریان های کم عمق، نخ شماره 3 سر و صدای کمتری ایجاد می کند. چوب هایی که برای نخ های نازک تر طراحی شده اند شما را راحت تر به نتیجه می رسانند و با استفاده از آنها، تیپت های بلند و نازکی که برای حرکت آزاد پشه در آب های کم عمق استفاده می کنید عملکرد بهتری خواهند داشت. به عقیده من هر قدم کوچکی نتیجه بخش است.
در جاهایی که رود پهن تر است، می توانید خود در جهت مخالف ماهی های در حال تغذیه قرار دهید.
در این موقعیت می توانید بارها پرتاب های دقیقی را با در نظر داشتن طول نخ انجام دهید. تا زمانی که پرتاب هایتان دقیق باشد، ماهی ها پشه را قبل از نخ و لیدر می بییند.
من متخصص سوسک شناسی نیستم و هدفم این بود که از طریق مراجعه هر روزه به رودها، اطلاعاتی در موردشان کسب کنم.
خوشبختانه به نظر می آمد سوسک ها زیاد هستند و قزل آلاها همچنان از آنها تغذیه می کردند. همه آب هایی که دیده بودم آنهایی بودند که می توان نام رودهای نواحی کم ارتفاع را رویشان گذاشت.
رودهایی پهن که همیشه در میان کشتزارها جریان دارند. این باعث شد به این فکر کنم که احتمال دارد سوسک ها در مراتعی که محل چرای دام ها هستند زیاد باشند. به هر حال همه می دانیم که بیتل ها در میان مدفوع دام ها زیاد دیده می شوند.
درختان برگ ریز هم اصولا از قسمت های پایین رودها فاصله چندانی ندارند. عجیب این که در جایی که انتظار یافتن سوسک ها را دارید، در بالاترین قسمت های رود، هیچ حشره ای دیده نمی شود.
چیز دیگری را هم متوجه شدم: وقتی درخت ها پربرگ باشند سوسک ها هم بیشترند، ولی در اواسط تا اواخر فروردین، شاخه ها عریانند و غذا و سرپناه کافی را فراهم نمی سازند. اما متوجه شدم یکی از گونه ها علاقه شدیدی به بوته های تُرشک دارد و برگ هایشان را تا آخر می خورد.
معلوم شد که تشخیص سوسک ها در هنگام پرواز کار دشواری است. وقتی هم به طور اتفاقی در آب بیفتند چندان فرقی نمی کند.
در این شرایط سوسک ها مثل کوه های یخی هستند که 90 درصد بدنشان زیر آب رفته. یافتن آنها در آب های آرام تقریبا غیر ممکن است.
اگر سطح آب مواج باشد هم همین طور. در عوض بهتر است تمرکزتان را بگذارید روی حاشیه های آب، جایی که حشرات به آب افتاده جمع می شوند.
سوسک ها گاهی هم در تار عنکبوت ها می افتند و از روی آن می توانید متوجه حضورشان در آن حوالی شوید.