فصلنامه شکار و ماهیگیری

سرنوشت بچه گوزنها

سرنوشت بچه گوزن ها
سرنوشت بچه گوزن ها

سرنوشت بچه گوزنها

بچه گوزنها به مدت حدود چند هفته پس از تولد از دید انسانها دور هستند. در این دوره مرموز گاهی  اگر در زمان و مکان مناسب حاضر باشیم، شانس این را مییابیم که نگاه کوچکی به آنها بیندازیم.

 شاید با گوزن تازه متولد شده ای روبرو شویم که در تختخواب علفی خودش را جمع کرده و برای این که توجه توجه نکند به طور کامل  بیحرکت است یا شاید با بچهای یک هفتهای مواجه شویم که در در هنگام طلوع خورشید در کنار مادرش ایستاده و شیر میخورد.

چنین دیدارهای کوتاه در در این دورهای از زندگی بچهها بسیار دلگرم کننده است و ما را بیش از بیش شیفته آرامش طبیعت میکند. اما واقعیتهای این دوره از زندگی آنها بسیار متفاوت با چیزی است که میبینیم: آنها هر روز و حتی هر ساعت برای بقا تلاش می کنند و بیشتر آنها موفق نمی  شوند.

زندگی برای بچه سخت است

وقتی یک بچه گوزن پا به این دنیا می گذارد، برای زنده ماندن باید بر مشکل های بی شماری فائق آید و این مشکلات به محض تولد آغاز می شوند. اول از همه باید توانایی ایستادن و شیرخوردن را داشته باشد و این چیز پیش و پا افتاده ای نیست.

در طول زندگی کاری ام، در سه تحقیق مجزا نقش داشتم که به بقای گوزن دم سفید می پرداختند. دو تا از آنها که در آلاباما انجام می شد و گرفتن بچه ها در چند ساعت اولیه پس از تولد جرئی از آن بود که ما را قادر می ساخت الگوهای مرگ و میر را در چند روز اول زندگی بررسی کنیم.

 به طور کلی در این دو تحقیق، ما 50 بچه را در فاصله کوتاهی بعد از تولد گرفتیم و روی بدنشان فرستنده نصب کردیم. بر اساس نتایج به دست آمده، 29 درصد تازه متولدشده ها در سه روز اول مردند. با این که تعدادی از آنها (4 تا از 14 تا) جانشان را به خاطر شکار شدن از دست دادند، بیشترشان مرده یا در حالت نزار  پیدا شدند.

بچه هایی که در این حالت پیدا کردیم به خاطر کمبود تغذیه مرده بودند یا این که بیش از حد ضعیف بودند و نمی توانستند شیر بخورند، یا مادرشان در وضعیت خوبی نبود و نمی توانست شیر کافی تولید کند و یا این که مادرشان رهایشان کرده بود. این شرایط همگی افت سریع وضعیت جسمی، کمبود شدید مایعات و مرگ  به نسبت سریع را به همراه داشت.

در شرایطی که جمعیت گله خیلی زیاد است و گوزن ها در شرایط خوبی نیستند، میزان بقای بچه های تازه متولدشده حتی کمتر هم می تواند باشد. بهترین نمونه آن در یک گله بسیار پرجمعیت گوزن دم سفید در یک  پارک ملی در Oklahoma State University در سال 1990 دیده شد.

 محققان وضعیت جسمی نامناسب در هنگام تولد و میزان بسیار بالای انگل ها را در گوزن های تازه متولدشده گزارش کردند (میزان بالای انگل در حیوان هایی که وضعیت جسمی نامناسبی دارند بسیار شایع است). در این گله،  نزاری شایع ترین دلیل مرگ و میر بود و 10 تا از 11 مورد نزاری در 14 روز اول زندگی روی داد: تنها دو مورد از مرگ ها در 14 روز اول به خاطر شکار شدن بود.

تصادفات

متاسفانه نزاری/ سوء تغذیه و شکار تنها نگرانیهای بچه های گوزن در هفته اول زندگی نیستند. تصادفات هم به بچه ها آسیب می زنند، ولی من منظورم تصادف با ماشین نیست.

برخورد با ماشین، به نسبت دیگر عوامل تاثیر خیلی کمتری در میزان مرگ و میر بچههای گوزن دم سفید دارد. از میان 260 بچه گوزنی که مجهز به فرستنده بودند، هیچ یک با ماشین تصادف نکردند.

 در واقع تصادف با ماشین به طور معمول عامل مهمی در مرگ بچه گوزنها به شمار نمیآید. این ربطی هم به محل زندگی آنها ندارد، چون به طور کلی بچه گوزن ها در 6 هفته اول زندگی شان 

زیاد رفت و آمد نمیکنند.

 اما انواع دیگری از تصادف وجود دارد. در سه تحقیقی که من بر آن نظارت داشتم، حداقل دو بار به خاطر چیزی که نام آن را تنها «تصادف» میتوان گذاشت مردند: چیزی که برایشان اتفاق میافتاد، زیاد فرقی با سر خوردن و افتادن از روی پلهها نداشت.

در هر دو مورد بچهها به چالههای طبیعی افتادند و نتوانستند خودشان را از آن خارج کنند. ما همه در جنگل راه رفتهایم، چالههای پنهان را زیر پایمان حس کردهایم یا حتی در آنها افتادهایم و مچ پایمان پیچ خورده. به نظر میرسد این چالهها برای بچه گوزن مرگبارند.

در تحقیقات ما، دو تا از بچههای مجهز به فرستنده در این چالهها مردند، ولی معلوم نیست چه تعداد از بچه گوزنها به چنین چالههایی می افتند.

آیا تا وقتی یک شکارچی فرصتطلب از آنجا رد شود همان جا گیر میافتند؟ یا شاید از شدت ترس شروع به سر و صدا میکنند و توجه شکارچیها را به خود جلب میکنند؟ هیچ وقت نخواهیم دانست این حالت چه قدر اتفاق میفتد، ولی به نظرم بیشتر از آن چیزی است که در ذهن داریم.

امیدوارم کم کم دستتان آمده باشد که زندگی برای بچه گوزن تا چه حد مخاطرهآمیز است، به خصوص با توجه به این که هنوز بحث حیوانهای شکارچی را باز نکردهایم. اکثر شکارچیان، زیستشناسان و مدیران، شکار شدن را مهمترین دلیل مرگ و میر بچه گوزنها میدانند و علم هم در اکثر موارد آن را تایید میکند.

میزان شکار شدن بچههای گوزن دم سفید از سوی حیوانهای دیگر بین 25 تا 75 درصد و بیشتر است. در بیشتر موارد، این عامل در محدوده بین 40 تا 50 درصد قرار میگیرد که به طور احتمال از آن چه عموم مردم میاندیشند، فراتر است.

 

عامل شماره 1 مرگ بچه گوزنها

بدون شک کایوتها شکارچی شماره 1 بچه گوزنها در بیشتر محلهایی هستند که گوزنهای دم سفید میزیند. بچهها در چند هفته اول بیشتر زمانشان را در به صورت خوابیده در کف لانه میگذرانند تا از دید شکارچیها پنهان بمانند.

در این دوران، فرار از چنگ کایوتها برای آنها دشوار است. از این رو با ماندن در اختفا از افتادن به دام آنها پیشگیری می کنند. جالب این که میزان شکار از سوی کایوت ها در 3 تا 8 هفتگی بیشتر از دو هفته اول است.

بچه گوزنها از وقتی سنشان به حدود 3 هفته می رسد زمان بیشتری را با مادرشان میگذرانند. به همین دلیل احتمال دیده شدنشان توسط کایوتها افزایش مییابد.

با این که نسبت به چند هفته قبل توانایی بیشتری برای فرار از آنها دارند، نیازهای غذایی شان تغییر میکند و به عنوان مکمل از علفهای طبیعی بهره میگیرند. این نیاز غذایی بچهها را بیشتر در معرض شکارچیان قرار میدهد و کایوت ها هم از این فرصت بیشترین بهره را میبرند. 

شکارچیان دیگر

با این حال نیابد از شکارچیان دیگری که برای بچه گوزنها خطرساز هستند غافل بمانیم. سیاه گوش کوچک به طور معمول دومین شکارچی عمده بچه گوزنهای دم سفید است.

 البته تاثیرهای آنها روی جمعیت بچهها به مراتب کمتر از کایوتهاست. کایوتها بین 40 تا 70 درصد از بچههای گوزن را شکار میکنند، اما این رقم برای سیاه گوش ها بین 5 تا 15 درصد است. سیاه گوش به شیوه اختفا شکار میکند و در هنگام شب به اندازه شکارچیانی مثل کایوت که محیط وسیعی را میگردند، در محدوده کوچک تری فعالیت میکنند.

از این رو کمتر با بچه گوزنها روبرو میشوند. در عین حال، برای این که شکار به شیوه کمین موفق باشد، بچه گوزنها باید در محدوده ای نزدیک به محل استقرار سیاه گوش قرار گیرند. این شکارچیان بر 

بر خلاف کایوتها از نظر فیزیولوژیکی قادر به تعقیب شکار در فاصله طولانی نیستند.

شکارچیان عمده دیگر روباه خاکستری، روباه قرمز و سگ های خانگی/ وحشی هستند. خرس سیاه، دله، گورکن و حیوانهای شکارچی دیگر هم در صورتی که در محدوده زیست گوزن ها باشند، بچه گوزنها را شکار می کنند.

میزان شکار بچه ها توسط این حیوان ها در اکثر موارد تاثیری روی جمعیت گوزن ها ندارد (سگ های خانگی/وحشی و خرس های سیاه می توانند استثنا باشند)، ولی زندگی را برای بچه ها مخاطره آمیز می کند.

 در نهایت، باید اشاره کنیم که گرازها هم می توانند به عنوان شکارچی عامل خطرسازی باشند. تا به حال در هیچ یک ازتحقیق های انجام گرفته در مورد بقای بچه گوزن ها، شکار آنها توسط گرازها گزارش نشده است. با این حال شواهد زیادی در مورد شکار دام های تازه متولدشده توسط گراز وجود دارد و در برخی موارد تاثیرات آنها بعد از کایوت ها در ردیف دوم قرار می گیرد.

 گرازها حیوان های همه چیزخوار و فرصت طلبی هستند و به تازگی متوجه شده ایم آنها  به طور معمول از گوشت به عنوان مکمل گیاهان که غذای اصلی شان هستند بهره می گیرند.

 در واقع، در تحقیقاتی که در جورجیا در مورد عادات غذایی گرازها انجام می دادیم، گراز بزرگی که بچه گوزن دم سفید را زنده زنده می خورد ثبت کردیم.

این که چنین چیزی چه قدر اتفاق می افتد هنوز مشخص نشده، ولی این تنها منبعی نیست که شکار بچه گوزن ها توسط گراز در آن مکتوب شده. جمعیت و پراکنش گرازهای وحشی در آمریکای شمالی در 30 سال گذشته افزایش یافته و به عقیده من تاثیرهای آنها روی بقای بچه گوزن ها می تواند بیشتر از چیزی باشد که فکر می کنیم.

میزان متوسط مرگ و میر

مسلم است که زندگی بچه گوزنها گل و بلبل نیست. آنها باید با سوءتغذیه، تصادفها و شکارچیان دست و پنجه نرم کنند. حتی از آب و هوای نامساعد (به خصوص در نواحی شمالیتر)، سیل، بیماری و عوامل دیگری که مستقیم یا غیرمستقیم روی بقای بچه گوزنها تاثیر دارد صحبتی نکردم.

مجموعهای از همه این عوامل بیوتیک و ابیوتیک موجب مرگ و میر به طور نسبی بالا در بچه گوزنها میشوند: به طور حتم بیشتر از آن چه فکر میکنید. اکثر شکارچیان و زمین دارانی که با آنها صحبت میکنم از میزان بالای مرگ و میر بچه گوزنها متعجبند.

میزان متوسط مرگ و میر (با در نظر گرفتن کل عوامل) در اکثر تحقیقها بین 55 تا 80 درصد است (این ارقام با توجه به حداکثرها تبیین شده اند).

 به طور متوسط، 100 گوزن ماده هر سال تقریبا 170 بچه به دنیا میآورند. این یعنی از میان 170 بچه متولد شده، فقط 34 تا 76 تایشان به 6 ماهگی میرسند. به بیان ساده تر، هر سال اکثر بچه گوزنها میمیرند. با این حال، به جز موارد معدودی، ما آنجا نیستیم تا وقتی عرصه بر بچه ها تنگ می شود شرایطشان را ببینیم.

 نتیجه

میزان بالای مرگ و میر بچهها در گونههای حیات وحش امری عادی است. به استثنای پستاندارانی مثل فیل که عمر زیادی دارند و زمان زیادی را صرف بزرگ کردن هر یک از فرزندان میکنند، بچههای تازه متولدشده در اکثر گونهها پیش از رسیدن به 6 ماهگی میمیرند.

به هر حال اگر گوزن دم سفید را از منظر بالا و پایین بودن میزان بقای فرزندان روی یک پیواستار در نظر بگیریم، از نظر میزان بقای فرزندان در 5 یا 10 درصد رأس پیواستار قرار میگیرند.

 یادتان باشد برای این که بقای یک گونه تضمین شود، هر حیوان برای حفظ بقای خود باید فقط یک بار خودش را جایگزین کند. این بدین معناست که در هر گروه از گوزنهای دم سفید، هر گوزن ماده در طول عمر خود به طور متوسط تنها دو فرزند متولد میکند (یکی برای جایگزینی خودش و دیگری برای جایگزینی گوزن نر) که به سن زاد و ولد می رسند.

با این که شکارشدن از سوی حیوانها دیگر، رها شدن، تصادفات و عوامل مشابه با این که ناخوشایند هستند، از نظر مدیریت جمعیت اهمیت بسیار بالایی دارند. بدون آنها، مدیریت موفق جمعیت گوزنهای دم سفید غیرقابل انجام خواهد بود.  

Hunting Fishing Magazine

Facebook
Twitter
WhatsApp
Email
Print