فصلنامه شکار و ماهیگیری

مثل پدر، مثل پسران

با پرتاب يك طعمه مصنوعي كه قابليت حركت افت و خيزي داشت به داخل جريان خروجي آب يك آبگير كوچك نمي توانستم جلوي خودم را از اين كه يك چشم را به صدمتر پايين جويبار بدوزم بگيرم.

 جايي كه هيكل كيدمك كورميك در پس زمينه كهربايي و زمردين رنگ رودخانه بو در آلبرتا در ماه اكتبر بچشم مي خورد  كيدمك كورميك  داشت با يك چوب لوله تفنگي بلند كار مي كرد و با چنان راحتي و زيبايي نخ را پرتاب مي كرد كه هر كسي كه به هنر پرتاب پشه احترام مي گذاشت

 نمي-توانست مدت مديدي چشم از او بردارد.

 همانطور كه براي من اتفاق افتاد و مجبور شدم سرم را به كار خودم مشغول كنم چون يكي از معدود نوك زدن هاي آن روز را از دست دادم. من خيلي به ندرت در ماه اكتبر ماهیگيري مي كنم بيشتر سال چوب ماهيگیريم جاي خود را به تفنگ ساچمه زني مي دهد اما دعوت به ملحق شدن به مك كورميك آن هم براي چهار روز كافي بود كه دنبال جمع و جور كردن وسايل ماهيگیري با پشه و چكمه بلندم باشم.

فقط كيدي توانست در اين سفر من و بري را كه چهل سال است دوست هستيم همراهي كند.

 صبح زود وقتي قايق را به آب انداختيم هوا سرد و خشك و بيشتر ابري بود كه بطور كلي براي گرفتن ماهي در رودخانه بو مناسب بود. پري مي گفت  آب رودخانه در تمام اوقاتي  كه باد دشت كمتر بود باعث مي شود پيش بيني رفتار ماهي ها مشكل شود ولي من درباره شانسمان اميدوار بودم.

لحظاتي پس از آن كه اولين نك زدن به قلاب را از دست دادم صداي كيد را كه ترجيع بند معروف گرفتمش ماهیگيران را فرياد مي زد شنيدم و با عجله خودم را به موقع براي گرفتن ماهي چاق نيم متري رنگين كمان از قلاب كيد به او رساندم كه پس از چند عكس الزامي كيد ماهي را آزاد كرد و به داخل آب سرد رودخانه انداخت.

حتي در رودخانه  بو  كه اغلب ماهي هاي 60 سانتي هم به قلاب مي افتند، يك ماهي 50 سانتي هم يك ماهي خوب بحساب مي آيد. ولي براي كيد اين يك ماهي معمولي در يكي از روزهاي معمولي ماهیگيري بود.

او بخشي از موج جديد ماهیگيران با پشه مصنوعي در رودخانه اي آلبرتا است كه اين ورزش را به سطح خيلي بالاي جديد رسانده و هيچ رودي براي او دور يا مشكل نيست. براي كيد 34 ساله، مهارت هاي پرتاب پشه مصنوعي حتي از پدرش هم فراتر برود و بايد اضافه كنم  و اين در حالي است كه بري بيش از دو برابر سن كيد ماهیگيري با پشه كرده است. و در جاي خودش بعنوان يك ماهیگير فوق العاده خوب با قلاب شناخته مي شود.

يكي بعد از اينكه كيد ماهي خودش را رها كرد پري يك ماهي 45 سانتي

سانتي گرفت كه با افتادن فشار هوا و شروع شدن وزش باد پايان كار آنروز را طبيعت اعلام كرد و پرتاب نخ و قلاب بسيار مشكل شد و ماهيها ميل خود را در نك زدن به قلاب از دست دادند ولي كيد تصميم گرفت تا پايان روز چند تا ماهي ديگر هم بگيرد.

 اما من كلنجار ميرفتم و اواخر بعدازظهر يك ماهي ممتاز گرفتم ولي با انتظار اينكه يكي بالاخره دوربين عكاسي را آماده كند زيادي با ماهي بازي كرده و وقتي خواستم او را روي خاك بياورم از دست دادمش.

ميدانيد من و پري سي سال است كه هر سال يكي دو روز با هم در رودخانه بو ماهیگيري ميكنيم و هيچگاه با  محروميت روبرو نشده بودم بنظرم همه چيزهاي خوب يك وقتي به پايان مي رسند.

 

روز دوم :

برنامهريزي قبلي ما را به شكارگاههاي كبك مجارستاني در جنوب مركزي آلبرتا كشاند. اين پرندهها كه به اسم محلي هرنز  ناميده ميشوند بخوبي با محيط زندگي جديد در كانادا خو گرفتهاند آنها را در اوايل قرن 20 وارد كانادا كردهاندبا پذيرش آب و هوا و ساختار زمينهاي جنوب آلبرتا در اطراف زمينهاي مزروعي زندگي ميكنند جایيكه به دانهها و حشراتي نظير ملخ و جيرجيرك براي غذا دسترسي دارند.

در پاييز هونزها بطور عادي در گرماي روز در ميان گياهان انبوه روئيده در مزارع متروكه جائيكه امكان شكارشان هست يافت ميشوند. سرراه تشكيل صفي طولاني داده و به نقاطي كه پري در طول سالها كشف كرده بود سر زديم در جلو سگ بريتاني اسپاينل با استعداد پري به نام لوئيس و سگ لا برادور بوند كارسون با نام بوش راهنماي حركت بودند.

 با وجود سگها و تجربه پري راه خود را به سختي پيش ميبرديم تا حدودظهر 12 هرنز زده بوديم كه براي خيليها دست آورد خوبي است ولي نه براي ما چون در خيلي جامع چيزي نديديم نميتوانستيم علت را دريابيم كه آيا تغييرات محيطي يا استفاده زياد از حشرهكشها است و يا شايد باران و تگرگ در زماني كه پرندهها براي تغذيه جوجهها را ترك ميكردند.

 با اين همه ما نگران نبوديم هنوز ماجراهاي شكار در جريان بود در حاليكه شب قبل كيد به خانه برگشته بود من و كارسون براي شكار پرندگان آبي به بروكز رفتيم.

 

 اينجا يك محيط تالابي آشنا براي پري و من بود. چون در دهه 1980 كه به عنوان زيست شناس برروي رودهاي دور و بر كار ميكرديم، در آن منطقه دايم به شكار ميپرداختيم.

درياچه سان فرانسيسكو يك منطقه تالابي است كه گياهان آبزي و نيها در نقاط مختلف داخل صفحات آبي نفوذ كردهاند و آنجا را نقاطي ايدهآلي براي پرندگان آبزي در آوردهاند و در آن بامداد ريسه بلند مرغابيهاي مصنوعي از كله سرخ و چند دوجين اردك سرسبزهايي پراكنده و دو عدد Mojo نو آبي شناور تشكيل شده بود.

 ما  به طور كامل مخفي و آماده ميان يك پشته بزرگ از نيهاي ساقه سخت نشسته بوديم كه اولين شعاعهاي خورشيد كه وقت مجاز شروع شكار را نشان ميداد از افق برآمدند و نسيم موافق شكارچيان حركتي حياتي وا ر به اردكهاي مصنوعي را ميداد.

درست بيرون دروازه كومه پرندگان مشغول پرواز همراه با گروه شيرچه روها بودند و با وجود تيراندازي معدود ما سه نفر خيلي سريع هشت پرنده تو آب افتادند.

 

 با هر برخورد به آب كارسون سگ سه ساله خود بوش را براي گرفتن پرنده ميفرستاد كه او هم بدون استثناء هر بار با يك اردك  باز ميگشت و بعد عمليات به همان سرعتي كه شروع شده بود با آرام گرفتن باد به پايان رسيد و با كم شدن تعداد اردكهاي در حال پرواز با حوصله نشستيم و از تماشاي مناظره كانادا لذت برديم تا موقع بازگشت آنها از تغذيه صبح فرا برسد. 

برروي رودخانه بوپري و كيد چند ماهي قزلآالي چاق و چله

بعد حدود ساعت 30 : 10 باد دوباره شروع به وزيدن كرد و اردك ها دوباره به پرواز درآمدند و تيراندازي با فرم خودش را گرفت. با پر شدن حد مجاز شكار 24 عدد با شروع به جمع كردن وسايل مان كرديم.

 شكارمان مجموعه اي از سرسبز و كه تمامي بال سبز و يك غاز كانادايي شانسكي بود بهر حال يك شكار فوق العاده بود كه خاطرات ايام قديم را برايمان زنده كرد و من از دوباره شركت كردن در آن اوقات بسيار لذت بردم و بخاطر حضور  كارسون كه با ما در اين لحظات خوب شريك بود. بعد يك نهار با عجله سه تايي مان براي با قرقره دم تيز بيرون زديم تجربيات و دانايي كارسون دوباره محيط هاي مورد علاقه با قرقره در اطراف جويبارها راهنماي ما شد.

كيد كه از تمامي مراحل تجريبات شكار و ماهیگيري لذت مي برد علاقه واقعي اش ماهیگيري با پشه است بويژه قزل آلاي قهوه اي. از آن طرف كارسون  كه يك طبيعت مرد همه فن حريف است.

 بسيار شيفته پرنده زني در ارتفاعات مي باشد و با  پري  در پخت غذاهاي تهيه شده از گوشت هاي شكار شده و پز دادن به آن همتا مي باشدو در جاي خود يك سرآشپز فوق العاده گوشت و ماهي شكار شده است.

همين كه وارد عرصه وسيع علفزارهاي بومي و بوته هاي شمال رود بدنبال با قرقره دم تيز همراه لوئيس  شديم و كارمان را سخت شروع كرديم و بعد چند ساعت پياده روي فقط سه پرنده ديده شد كه دو تا از آنها را زديم تعجب اور بود كه پرنده ها در جايگاه خود تنها بودند و الا امكان تيراندازي بيشتر ميسر مي شد.

در راه برگشت به شهر روز را با اضافه كردن در پرنده ديگر به  توبره مان به پايان رسانديم. لورت و كيد هم به مقصد رسيده بودند و غروب بعد از صرف شام ماهي سرخ كرده خوشمزه ضمن مشغول شدن به پركندن پرنده ها به ذكر خاطرات شكار و ماهيگیري و روياهايمان در مورد سفرهاي آينده و برنامه ريزي آخرين روز شكارمان پرداختيم.

 با تصميم گرفتن اينكه مجدد به شكار هستيم صبح روز بعد بطرف شرق راه افتاديم تا حدود مرز ايالت (ساسكاوچوان   يكي از ايالتهاي كانادا) رسيديم.

پري منطقه را بخوبي مي شناسد پس شروع كرديم به شكار در مزارع متروكه و بسياري از آنها را هم كه به چشمان آدم بي تجربه شكار به نظر ميآيد پشت سرگذاشتيم هيچ چيز جاي دانش شكارچي محلي را نميگيرد.

 

در هر جايي كه توقف ميكرديم يك يا دو دسته با قرقره را ميپرانديم كه از هر دسته يكي يا دو تا را مي زديم بهر حال به نوبه خود براي اطمينان از اينكه تعداد كافي براي حفظ جمعيت و بقاي نسل به تعداد محدوديت 24 پرنده اكتفا كرديم.

بعد كه من و پري  با هم در ماشين روباز او بطرف تقاطعي كه بايد در آنجا براي رفتن به شمال به خانهام سوار كاميونت خود ميشدم.

او با افتخار فراوان درباره  كيد و كارسون  و اينكه چگونه ماهیگيري و شكار و حفاظت محيط زيست ارتباط آنها با او محكم تر كرده صحبت ميكرد و ميگفت «هيچگاه نميتوانست تصور كند كه هر سه آنها در مسير حفاظت پرندگان قابل شكار و محيط زيست آنها در جنوب آلبرتا هم زمان با هم مشغول كار باشند.

اين بسي بالاتر از روياهاي من است  چيزي كه پري را همانقدر خوشحال ميكند آنست كه خانواده در طول سال ها چقدر توانستهاند با هم به شكار و ماهیگيري بپردازند، ميگفت آنها را هم همراه خود ببرم. بدين  ترتيب تمامي ايام تعطيلات فاميلي درگير كمپينگ براي قزل آلا يا كنار آبگير براي مرغابي  مي شديم.

 

با نگاهي از بيرون به داخل همه اين مطالب مر ا بسيار  خوشبين ميسازد كه آينده سنتي زيستگاههاي حيات وحش، ماهگيري و شكار آلبرتا چگونه خواهد بود و زير نظر مداوم و دقيق خانواده  مك كوميك جلو خواهد رفت. 

Hunting Fishing Magazine

Facebook
Twitter
WhatsApp
Email
Print