
بدون شک بهترین راه برای ورود به دنیای شکار گوزن، کمک گرفتن از مربیان کهنه کار است. این یک استاندارد طلایی به شمار می آید. با این حال، برای خیلی ها که مثل من از کودکی با شکار آشنا نشده اند، یافتن فرد مناسبی که بخواهد شما را زیر پال و برش بگیرد آسان نیست.
در این شرایط، بهترین راه پول دادن و رفتن به شکار با موسساتی است که خدمات شکار را به صورت حرفه ای ارائه می دهند. این روش برای من بسیار موثر بود و هر بار که با آنها همراه بودم ارزش پولی که داده بودم را داشت.
ولی حیف. من برای تامین مخارج زندگی نویسندگی می کنم
کنم و یک خانواده جوان هم دارم. به همین دلیل هر ساله دفعات محدودی می توانم برای رفتن به شکار با راهنما هزینه کنم و فریزرمان هم فضای چندانی برای گذاشتن گوشت شکار ندارد.
در فاصله بین سفرها حداکثر تلاشم را می کنم تا مهارت هایم را بهبود بخشم تا از سفرها بیشترین بهره را بگیرم.
از ابتدا، تجربیاتی که در زمینه ورزش حرفه ای و مربیگری داشتم را به کار گرفتم تا راه های بهبود مهارت بدون نیاز به داشتن تفنگ را بیابم (با این که داشتن تفنگ «در لیست» اهدافم هست، به عنوان شکارچی تازه کار استفاده از تفنگ های عمومی منطقی است).

اولین قدم برای یادگیری هر چیزی، از دروس دانشگاهی گرفته تا زمینه های ورزشی جدید، آشنایی کامل با تمام اجزای آن است. در حوزه شکار گوزن، این به معنای درک شکار به عنوان مجموعه ای از مهارت ها و فعالیت های کوچک تر است.
به طور مثال یافتن گوزن منوط به خواندن نشانه ها و آشنایی با رفتار این حیوانان ها است. نزدیک شدن به شکار باید بر اساس شرایط باد و محیط انجام شود و شلیک خوب بستگی دارد به توانایی شکارچی در کنترل نفس.
شکارچیان ماهر همه این مهارت ها را یکجا به کار می گیرد تا شکار را بیابد، به آن نزدیک شود و آن را بزند. اما هر یک از این جنبه ها را می توانید در مقیاس کوچک تر به طریقی بیاموزید و تمرین کنید.
اگر از معلم های دوران ابتدایی بپرسید، از نظر آنها در خواندن کند هستم. ولی خواندن را دوست دارم. حدود چهار یا پنج سال پیش برای اولین بار شانس رفتن به شکار را پیدا کردم.
شروع کردم به خرید و جمع آوری کتاب های شکار گوزن از این ور و آن ور. از قبل برای آن برنامه ریزی نمی کردم. فقط هر وقت در یک فروشگاه چشمم به چنین کتابی می افتند می رفتم تو و آن را می خریدم.
خیلی از اطلاعاتی که در این کتاب ها یافت می شد ممکن بود در هیچ جا به دردم نخورد. با این حال در خاطرم ماندند و به مرور زمان فهمیدم در چه جاهایی قابل استفاده هستند.
اولین مورد وقتی بود که داشتم رد پای یک گوزن را در جنگل محلی تعقیب می کردم و آنجا بود که با Roe Ring برخورد کردم، چیزی که درست دو هفته قبل در کتاب بی نظیر Richard Prior در باره مدیریت این گونه خوانده بودم.
ناگهان داشتم چیزی را که درباره اش خوانده بودم در دنیای واقعی می دیدم. دانش را در چنین لحظاتی فرا می گیرید. داشتن یک سری کتاب در مورد گوزن و شکار آن مثل طلا ارزشمند است.
شبیه سازی
سفر شکار گوزن بسیار پرمشقت است، به خصوص اگر در اوایل راه فراگیری شکار باشید. چیزهای زیادی را باید بیاموزید و به یاد داشته باشید که زمان موجود برای مشاهده رفتار گوزن به خاطر لزوم کشیدن ماشه معمولا کوتاه خواهد بود.
بیشتر اوقات لحظه کشیدن ماشه با شمارش معکوس و تحت فشار انجام می شود. خوشبختانه جاهای خیلی زیادی هست که در آن می توانید رفتار گوزن های وحشی را در اوقات فراغت نگاه کنید.
من خوش شانس بودم که در Breakdown Hills در Somerset متولد شدم. این ناحیه پر است از گوزن های کوچک. با نشستن در مکانی راحت در عصرهای تابستان و با استفاده از دوربین دوچشمی چیزهای زیادی در مورد این حیوان آموخته ام.

وقتی به دنبال گوزن هستیم، اغلب اوقات روی واکنش گوزن به عملکردمان متمرکز هستیم. مدت زیادی نمی توانیم بدون بر هم زدن آرامش گوزن ها آنها را زیر نظر بگیریم.

در فاصله سه تا چهار هزار متری، در حالی که قصد پیاده کردن استراتژی شکار را نداشته باشید، می توانید رفتار اجتماعی و طبیعی گوزن ها را مشاهده کنید و ببینید که به خطرات دیگر چه واکنشی نشان می دهند.
به عقیده من بازدید از پارک های گوزن به منظور کسب اطلاعات و تجربه بیشتر مفید است. وقتی برای دیدار خانواده به Midlands می روم، هر وقت امکانش باشد سعی می کنم زمانی را به بازدید از Calke Abbey که جزو دارایی های National Trust است اختصاص دهم.
دسته های گوزن زرد و قرمز شگفت انگیزی که در آن جا ساکنند قابل مطالعه هستند و خیلی از رفتارهای مشابه دیگر گونه های گوزن در حیات وحش را از خود نشان می دهند.
از آنجایی که آنها در محل شکار من موجود نیستند، جایگزین بسیار خوبی به شمار می روند.کمین با دوربین برای عکاسی از گوزن ها به اندازه نزدیک شدن به آنها با تفنگ دشوار است.
فشردن شاتر دوربین DLSR من هیچ وقت مثل کشیدن ماشه تفنگ 30-06 استرس زا نیست. ولی وقتی گوزن وحشی در فریم دوربین قرار می گیرد لحظه ای بیشتر فرصت ندارید. کمین با دوربین برای عکاسی از گوزن ها به اندازه نزدیک شدن به آنها با تفنگ دشوار است. تنها فرقش این است که آسیبی به حیوان وارد نمی شود.
وقتی لنز 70-300 میلی متر که یک لنز معمولی است را روی دوربین سوار می کنم، باید به اندازه کافی به گوزن نزدیک شوم تا بتوانم عکس خوبی بگیرم.
تلاش برای گرفتن این عکس مساوی است با یافتن یک راه مناسب و استفاده از تمامی تاکتیک های کمین و اختفایی که برای شکار گوزن به کار می گیرم. همه تکنیک های مورد استفاده شکارچیان مجرب برای عکاس های تازه کار حیات وحش لازم می شود.
با ورود به محدوده گوزن ها با دوربین، فرصت تمرین برای تیراندازی در حالتی که بدن در ارتفاع بالاتری قرار دارد و همچنین تمرین برای یافتن گوزن و نزدیک شدن به آن، تکنیک های کمین و تقلید صدا در زمان محل را پیدا می کنم. همه این مهارت ها در محل شکار به کار می آیند.
یکی از علایق من در زندگی خواندن نشانه هاست و تفسیر اتفاق هایی که در حیات وحش می افتد را بسیار دوست دارم. بعضی از شکارچیانی که می شناسم، بیشتر از این که زمانشان را صرف یافتن شکار کنند، آن را به تصمیم گیری در مورد تنظیم بهینه تفنگ و دوربین اختصاص می دهند. این برای من همیشه عجیب بوده. در صورتی که نتوانید شکار را بیابید، تنظیم ها اگر در بهترین حالت هم باشند به کار نمی آیند.
خواندن نشانه ها به مهارت افراد در مشاهده بستگی دارد. در ناحیه ما هر روزه حیوانا ن ها خیلی زیادی رفت و آمد می کنند و افرادی که مایل باشند می توانند از این فرصت استفاده و رفتار آنها را تفسیر کنند.

هر وقت همراه با خانواده به گردش می روم، روی زمین و اطراف پرچین ها و درختان به دنبال علامت ها می گردم. هر وقت رد یا مقداری مو پیدا شود برای شناسایی آن تلاش می کنم. بعد پایم را فراتر می گذارم و سعی می کنم بفهمم نشانه های موجود چه معنایی دارند. ردپاها به کدام سمت هستند؟
آیا مو به قسمت پایین پرچین گیر کرده و گوزن از زیر آن گذشته یا روی قسمت بالای آن است و گوزن از روی آن پریده؟ این فرضیه ها فراتر از سرگرمی هستند و در شناخت گوزن ها بیشتر به من کمک می کنند.
تمرین بهترین چیز است
همان طور که پیش تر گفتم، هنوز افتخار داشتن تفنگ را ندارم. داشتن تفنگ برای بهبود مهارت هایی مثل کنترل لگد تفنگ است، ولی این باعث نمی شود که از جنبه های دیگر تیراندازی غافل بمانم.
جایگیری مناسب و تثبیت موقعیت، کنترل ماشه و کنترل نفس را می توانید با هر نوع اسلحه ای تمرین کنید. در عین حال این گونه مهارت ها را در حیاط خانه هم می توانید تمرین کنید. هر وقت از کار خسته می شوم و سریال های تلویزیون هم چیزی برای گفتن ندارند، با تفنگ بادی PCP در حیاط تمرین می کنم.
معمولا این کار را فقط 15 تا 20 دقیقه انجام می دهم، ولی هر بار به یک شکل. گاهی در حالت ایستاده و گاهی روی زانو. این تمرین کوچک هیچ هزینه ای برای من ندارد، ولی بسیار ارزشمند است، چون حجم عضلات را بیشتر می کند و حرکاتم بهتر و بهتر می شوند.
علاوه بر این گونه تمرین ها، به تیراندازی هم می پردازم. این کار را به دو شکل انجام می دهم: یکی در حالتی که را یک تا دو دقیقه نفس عمیق می کشم (برای شبیه سازی اوقاتی که لازم است برای شلیک در حالت broadside آماده شوم) و دیگری در حالتی که فقط به اندازه یک یا دو نفس برای شلیک فرصت دارم (مثل مواقعی که از فاصله نزدیک شلیک می کنم).
هدف من این است که برای آخرین لحظات قبل از شلیک آماده شوم تا وقتی به محل شکار می روم این مهارت به حالت ناخودآگاه اجرا شود.
البته که نفس به صورت ناخودآگاه انجام می پذیرد. اما خوب نفس کشیدن خودآگاه نیست. اکثر ما نفس های کوتاه و سطحی داریم و وقتی تحت فشار باشیم بدتر هم می شود.
به طور تقریبی هر شکارچی در دوره تمرین در باره اهمیت تنفس شنیده است، ولی همه دلیلش را نمی دانند. این موضوع علاوه بر نشانه گیری دقیق به ضربان قلب مربوط می شود.
من به افرادی که ادعا دارند گرفتن جان یک حیوان استرس زا نیست حسادت می کنم. تمامی انواع استرس ضربان قلب را بالا می برند و آرام و بی حرکت ماندن و تمرکز را سخت می کنند.
خبر خوب این است که با یک تمرین تنفس ساده می توانیم به راحتی روی ضربان قلب تاثیر بگذاریم. وقتی بازدم طولانی تر از دم باشد، ضربان قلب خود به خود آرام می شود. این بسیار ساده است.
در هنگام تنفس از بینی تا چهار بشمارید و هنگام بازدم از دهان تا هشت. این زمان بندی برای تغییر وضعیت بدن و جسم از حالت پراسترس به حالت آرامش کافیست.
در واقع من این تمرین را همین امسال برای غلبه بر اضطراب در هنگام تیراندازی برای دریافت Deer Stalking Certificate Level 1 به کار گرفتم.
وقتی منتظر بودم مرا صدا بزنند داشتم روی آن تمرین می کردم تا آرام و ریلکس بمانم و در دریافت این گواهی موفق بودم. پس به طور حتم موثر بوده است.

اگر از تمرین
در بین سفرهای شکار چیزی یاد گرفته باشم معلوم می شود که بخش بزرگی از این ورزش به خود اسلحه مربوط
نمی شود. ممکن است به سادگی از تمامی این مهارت های پایه ای بگذریم تا فقط چند ساعت از روی استند تیراندازی
کنیم، فقط چون بیشتر حس مفید بودن بدهد.
در عین حال
متوجه شدم به سادگی می توانم
در زمان بین کارهای مقداری تمرین کنم. مثلا تخمین فاصله در اوقاتی که سگ را برای گردش
بیرون می برم.
البته امیدوارم زمان و پول کافی داشتم تا بیشتر با
راهنماها شکار بروم. ولی انجام این کارها به روش خودم هم برایم ارزشمند است و با تمام
وجود اعتقاد دارم که در بلندمدت به یک شکارچی بهتر و خبره تبدیل خواهم شد.