
در این مقاله همه قاره ها و دوره حیات بشر در نظر گرفته شده اند- ولی من از تابستان 1996 شروع می کنم، وقتی مردی جوان به نانوایی رفت. او دانشجوی دوره لیسانس و اهل «یل» بود که در اروپا سفر می کرد. آن نانوایی در شهری در اتریش بود که نانوایش «جانز شافمن» کیک هایی عالی درست می کرد.
این دیداری بود بین دو مرد برجسته. جیمز پروسک ، یک فلای فیشرمن و هنرمند ماهر بود و با این که تنها 20 سال سن داشت یک کتاب در باره گونه های مختلف قزل آلا منتشر کرده بود، گونه هایی که بعضی شان در آستانه انقراض بودند و در آمریکای شمالی حضور داشتند. توضیحات در مورد هر گونه و زیستگاه آبی آن با تصویر آبرنگی چشمگیری همراه بود.
«جانز شافمن» هم به همان اندازه خارق العاده بود. این نانوای حرفه ای به عنوان «متخصص و مرجع اطلاعات در باره خال قرمز و خویشاوندان آن» شناخته می شد.
آمدن نام او به عنوان منبعی معتبر در مقالات متعددی در رابطه با پراکنش طبیعی خال قرمز عاید آن بود. به همین خاطر هم هنرمند جوان به دنبال او می گشت.
جیمز پروسک بعد از یافتن و ترسیم گونه های مختلف قزل آلاهای آمریکای شمالی، سعی داشت تمرکز خود را روی قزل آلای دنیای قدیم، Salmo trutta، یعنی خال قرمز بگذارد.

یک سال بعد هنرمند و نانوا راهی سفری اکتشافی در رودهای ایتالیا، یونان و ترکیه شدند تا قزل آلاهای سرچشمه های رود Tigris را به ثبت برسانند. عطش جیمز برای جمع آوری گونه های این ماهی بی پایان است. بیشتر- و بیشتر.
نتیجه جست و جوی شش ساله او در کتاب Trout of the World ( قزل آلا های دنیا) آمده است. کتابی خارق العاده در باره تنوع بی نظیر گونه های سالمونید و به خصوص خال قرمزها.
اما لازم نیست آقای پروسک این ها را به شما بگوید. هر کسی که به صید خال قرمز وحشی عادت داشته باشد، به تفاوت های آن ها در دو دریاچه یا دو رود مختلف توجه کرده است.
ویلیام جاردین در کتاب کلاسیک British Salmonidae در سال 1841 این طور گفته بود: «همیشه هر خلیجی قزل آلای مختص به خود را دارد و در گوشه های مختلف یک جزیره، اغلب می توانید قزل آلاهایی بیابید که هم از نظر نقش و نگار و هم کیفیت تفاوت چشمگیری دارند».
خال قرمزها در محل های مختلف، حتی در یک پهنه آب، ممکن است آن قدر متفاوت باشند که به عنوان گونه های متفاوت در نظر گرفته شوند.
نگاهی بیندازید به مقدمه خال قرمز-Salmo trutta- در ویکیپدیا. زیر طبقه بندی علمی در سمت راست، می توانید روی [نمایش] نام های علمی پیشین کلیک کنید.
با این که لیستی از گونه های مختلفی را می بینید که حالا همگی تحت عنوان یک گونه بسیار متنوع یعنی Salmo trutta طبقه بندی شده اند. لازم نیست آنها را بشمارید. 64 تا هستند و حداقل ده تای آن مربوط می شوند به جزیره های بریتانیا.
البته که تنوع و گوناگونی در طبیعت زیاد دیده می شود. اما این بیشتر در گونه های مختف رایج است، نه داخل یک گونه مستقل مثل خال قرمز.
این تنوع تنها مربوط به نقطه ها و طرح های روی بدن که مورد توجه ماهیگیران قرار می گیرد نیست. این ماهی ها می توانند در محیط های بسیار متفاوتی زیست کنند، چیزهای متفاوتی بخورند و رفتار بسیار متفاوتی داشته باشند.
در سال 2013، آندرس کلمتسن سعی کرد این تنوع را با هدف ثبت «متنوع ترین مهره دار زمین» اندازه گیری کند.
جانوران بی شماری وجود دارند. حیوانات خون گرم به خاطر خواص بیوشیمی که آنها را محدود می کند، در هر گونه تنوع کمی دارند: او می تواند پستانداران و پرندگان را از گرده خارج کند.
بعضی خزندگان و دوزیستان گونه های زیادی دارند که خیلی به هم نزدیک هستند، اما هر کدام گونه ای حقیقی هستند. به همین ترتیب، بعضی از خانواده های ماهی سانان تعداد زیادی از گونه های خیلی مشابه دارند، ولی در هر گونه تنوع کمی دیده می شود.
او اثبات کرد که پرتنوع ترین گونه در میان ماهی های شمال و در سالمونید وجود دارد. بیش از یک قرن و نیم است تاکسونومیست ها در مورد این بحث می کنند که کدام قزل آلاها گونه و کدام یک تنها نوع متفاوتی از یک گونه هستند. ویکیپدیا و نام های تغییریافته گونه ها در بخش سالمونید موزه تاریخ طبیعی نیز عاید این مطلب هستند.

Klemetsen کاندیداهای متنوع ترین مهره دار را به ده گونه تقلیل داد: نه سالمونید، از جمله خال قرمز و یک گونه ماهی آبنوس. او بر اساس ده شاخصه به هر گونه امتیاز داد.
سه تا از آنها برای ماهیگیران آشنا هستند و به ظاهر ماهی مربوط می شوند- اندازه، رنگ و شکل. پراکندگی جغرافیای و همچینیم تمایل به مهاجرت یا ماندن در یک مکان نیز در نظر گرفته شدند.
تنوع زیستگاه ها و رژیم غذایی ارتباط مشخصی داشتند. بعضی از این گونه ها از نظر زاد و ولد، مکان و زمان تخم ریزی متفاوت بودند.
در تمامی کاندیداهای او sympatric polymorphism دیده می شد، به طوری که انواع متفاوت یک گونه در یک پهنه آبی می زیستند: قزل آلاهای gillaroo، sonaghen و ferox در Lough Melvin قرن ها که برای ماهیگیران و از دهه 1970 برای دانشمندان شناخته شده بوده اند.
قبل از آشکار کردن نتایج «متنوع ترین مهره دار زمین»، بیایید ببینیم تنوع به چه معناست و ما چه گونه خارق العاده ای را صید می کنیم.
خال قرمزهای وحشی از ایسلند و دریای«برنتز» تا کوه های اطلس در آفریقای شمالی دیده می شوند. تصور کنید گوزن شمالی را در مراکش ببینید.
خال قرمزها می توانند با تغذیه از هر چیزی، از پلانکتون ها تا ماهی هایی به طول یک سوم بدن خودشان زندگی کنند: حتی دیده شده که قزل آلایی سعی کرده یکی بزرگ تر از خودش را بخورد.
خال قرمز بالغ ماده ممکن است در رود Dartmoor فقط 20 گرم و در دریای خزر تا 50 کیلو وزن داشته باشد- خودتان تصورش را بکنید. اما این تفاوت اندازه در آزادماهی قطبی دو برابر است.
این ماهی را می توانید در مقایسه با گونه های دیگر در دریاچه های عمیق تر و ارتفاعات بالاتری ببینید و این ماهی به اقیانوس های بیشتری مهاجرت می کند.
چنین ویژگی هایی آزادماهی قطبی را به متنوع ترین مهره دار زمین تبدیل کرده است. گونه دیگری از آزادماهی در آب های قطبی یعنی Dolly Varden نفر بعدی است. رنگین کمان و خال قرمز با تفاوتی بسیار اندک در مقام سوم و چهارم قرار دارند.
اما چرا؟ به چه دلیل این ماهی های شمالی این قدر متنوع هستند؟
بیایید برگردیم به اول اکتبر سال 1835 در جزایر گالاپاگوس، وقتی HMS Beagle روی Albermarle که بزرگ ترین جزیره در آن جا بود نشست.
چارلز داروین در خاطراتش نوشته در چاله ای ماسه سنگی که انتظار یافتن آب شیرین داشته «به اندازه کمتر از یک گالن آب پیدا کرده- اما همین کافی بوده که تمامی پرندگان کوچک آن حوالی را در یک جا جمع کند- قمری ها و فنچ ها در لبه آن جمع شده بودند».
این تنها بخشی از دفترچه خاطرات او بوده که به نقش بسیار مهم فنچ ها در شکل گیری نظریه تکامل اشاره داشته است. وظیفه زدن گونه های پرنده در آن جزیره به خدمتکار او سیمس کاوینگتون و دیگران محول شده بود.
هنگام بازگشت در سال 1836، پرندگان و پستاندارانی که در سفری پنج سال جمع شده بودند به جامعه جانورشناسی ارائه شدند. جایی که جان گولد کشف کرد سهره های نوک بزرگ، فنچ ها و الیکایی های جمع آوری شده در گالاپاگوس، در واقع «یک سلسله از فنچ های زمینی بودند و آن قدر خاص بودند که یک گروه جدید، شامل 12 گونه را شکل دادند».
او نامشان را Geospiza گذاشت. آنها امروزه تحت عنوان فنچ های داروین شناخته می شوند. آن ها با این که خیلی به هم نزدیک بودند، تفاوت های بسیاری داشتند- به خصوص از نظر اندازه و شکل نوک که به گونه های مختلف امکان بهره برداری از غذاهای گوناگون را می داد.
داروین در سال 1845 در کتاب با جزییات بیشتری به نوک فنچ ها پرداخت. اهمیت این ویژگی ها داشت برای او آشکارتر می شد.
« با دیدن این تحول تدریجی و تنوع ساختارها در یک گروه کوچک و بسیار نزدیک در پرندگان، ممکن است چنین رویدادی را به نوعی کمبود گونه های پرنده در این جزیره ببینید، به طوری که یک گونه برای اهداف مختلف تغییر یافته است».

بعد از طغیان آتشفشان ها در زیر آب های جزایر آتشفشانی گالاپاگوس، یگ چفت پرنده گمشده و خوش شانس، 965 کیلومتر را از جنوب آمریکا تا اینجا آمدند.
آنها یک اکوسیستم مناسب، با گیاهان، حشرات و پرندگان دریایی و احتمالا در آن زمان خزندگان را یافتند. ولی هیچ پرنده زمینی کوچکی در آنجا نبود. بدین ترتیب جای خود را در خلا اکولوژیک آنجا پیدا کردند. جایی که به طور معمول با پرندگانی مثل الیکایی و توکای سیاه، از طریق ایجاد تغییر در ابزار تخصصی-منقار-برای بهره برداری از منابع غذایی جزیره پر می شود.
شمال غرب اسکاتلند چندان شباهتی به گالاپاگوس ندارد. این ناحیه از آب های اقیانوسی بیرون نزده است. 10 میلیون سال پیش در دوره پلیوسن، وقتی جزایر گالاپاگوس تازه داشتند از سطح اقیانوس بیرون می زدند، صخره های بزرگ آن ناحیه مرتفع و خشک و پر از حیات بودند.
قدیمی ترین جزیره گالاپاگوس 4 میلیون سال قدمت دارد و جدیدترین آن حدود نیم میلیون سال. اما پنجاه برابر قدیمی تر از قدیمی ترین دریاچه ها یا رودهای اسکاتلند است.

دو میلیون سال پیش، وقتی تازه داشت حیات روی گالاپاگوس جوانه می زد، زمین وارد آخرین عصر یخبندان شد. طی چند مرحله، یخ های قطبی بیشتر زمین های شمالی در اروپا، آسیا و آمریکای شمالی را فرا گرفتند.
در آخرین مرحله، یخ ها به کانال بریستول رسیدند. وقتی 12 تا 15 هزار سال پیش، این یخ ها شروع به آب شدن کردند، زمین هایی خالی از حیات آشکار شدند که گودال های یخی در جای جایشان دیده می شد. تعداد بسیار کمی از دریاچه های دنیا بیش از ده هزار سال عمر دارند.
با آب شدن یخ ها، آب یخچال های طبیعی دره ها را فرا گرفت، آزادماهی قطبی هم پشت سر آن آمدند. از میان یخ های آب شده از دریا آمدند تا در میان سنگریزه ها تخم ریزی کنند.
با طولانی شدن تابستان ها و بازگشت مهره داران به زندگی، بعضی از این آزادماهیان در چاله های یخی بی شمار ماندند. مثل فنچ های کوچک در گالاپاگوس، این مکان ها به طور کامل متعلق به این ماهی ها بود. مثل فنچ ها، بعضی آزادماهیان که از جایی به جای دیگر می رفتند، بنا به اقتضای محل دچار تغییراتی شدند.
به همین دلیل است که چهار نوع مختلف آزادماهی قطبی در آب بزرگ ترین دریاچه ایسلند یعنی «پینگ والاواتن» وجود دارد. یکی شان بیشتر از ماهی ها تغذیه می کند و دیگری در عمق میانی آب پلانکتون ها را می خورد.
دو تای دیگر که یکی بزرگ و دیگری کوچک هستند، در کف دریاچه غذا می خورند. تقسیم منابع به شیوه ای مشابه در چهار نوع آزاد ماهی قطبی در دریاچه ای عمیق در شمال نروژ و در نواحی مرتفع اسکاتلند و به طور حتم هزاران دریاچه دیگر که با آب شدن یخ ها تشکیل شده اند دیده می شود.
خال قرمزها خیلی عقب تر بودند و بعد از آزادماهی های قطبی به این رودها و دریاچه های سرد آمدند. آنها هم در آن مکان ها استقرار یافتند و منابع غذایی را تقسیم کردند.
خال قرمز های مطرح شده در این مثال ها -در یک آب می زیند و اگر بخواهند ترکیب می شوند- اما این کار را نمی کنند. خال قرمزهای آب های مختلف، در دریاچه ها و رودهای متفاوت، در آب و هوا و ویژگی های جغرافیایی متفاوت، می توانند متفاوت تر و متنوع تر باشند و همین طور هم هستند.
در اینجا این سوال پیش می آید: آیا می توانند آن قدری متفاوت باشند که به عنوان گونه های مختلف طبقه بندی شوند؟ تاکسونومیست ها همچنان در مورد آن بحث می کنند. به طور حتم باید از رفتن یخ ها به اندازه مدت زمانی که فنچ ها در گالاپاگوس بوده اند زمان بگذرد تا این موضوع برایمان آشکارتر شود.
با این حال این موضوع برای ماهیگیری اهمیت چندانی ندارد. نگاهی مجدد به مطالعات جیمز پراسک در مورد قزل آلاها بیندازید. همگی خال قرمزند. همه آنها یک گونه هستند. اما خیلی با هم تفاوت دارند. بیاید قدر این تنوع را بدانیم و از آن لذت ببریم.
